آیت الله حسینی قائم مقامی: قدرتی که از اراده جمعی حاصل نشود عین فساد است
رییس سابق مرکز اسلامی هامبورگ آلمانی با بیان اینکه قدرتی که از وجود جمعی و اراده جمعی حاصل نشود عین فساد است، گفت: سیاسی بودن لزوما به معنای قدرتطلبی نیست اما میتواند منجر به قدرت شود، تاکید بر جمهوریت نیز از همین منظر است. اگر جمهوریت، جمهوریت مبتنی بر رای مردم و دینداری باشد، حکومت دینی حاصل میشود.
به گزارش اخترنیو و به نقل از ایسنا، آیتالله سیدعباس حسینی قائممقامی در مراسم میلاد حضرت رسول اکرم (ص) و ولادت امام جعفر صادق(ع) به تبیین پیوند دین و اخلاق پرداخت و افزود: تا پیوند دین و اخلاق مشخص نشود دینداری و بیدینی و نسبت دینداری قابل سنجش نیست.
وی با تعریف معنای اخلاق در ساحت دین، گفت: منظور از اخلاق نیکیها، حسنات و خوبیهاست که از ارزش ذاتی برخوردار است که به اخلاق اسلامی هم مربوط نیست. ارزش ذاتی داشتن یعنی در فضیلتشماری خود نیاز به هیچ چیز حتی دین نداشته باشد. به بیان روشنتر وقتی ارزش اخلاق بررسی میشود به خودی خود یک خوبی محسوب میشود.
آیتالله حسینی قائممقامی با تعریف کلمه «غیراخلاقی»، گفت: به هر چیزی که به بیرون از خودش ارجاع داده شود «غیراخلاقی» گفته میشود. مثلا اگر پرسیده شود که عبور از چراغ قرمز بد است؟ پاسخ داده شود بله چون جریمه دارد در حقیقت به امری بیرونی ارجاع داده میشود بیآنکه به آثار ذاتی عبور از چراغ قرمز توجه شود. یا اگر پرسیده شود چرا نماز خوانده میشود، پاسخ داده شود چون به بهشت میرویم در واقع به ارزش ذاتی خارج از خود نماز ارجاع داده میشود.
این عالم دینی با بیان اینکه چهار دسته پیوند اخلاق و دین را نفی میکنند، گفت: دستهای معتقدند اخلاق نمیتواند دینی باشد. دسته دوم بر این باورند که امر اخلاقی، وظیفهگرا و امری درونی است اما امر دینی یا به شوق بهشت است یا از ترس رفتن به جهنم و چنین نتیجه میگیرند که دین ذاتا برانگیزنده نیست. دستهای دیگر میگویند امر اخلاق باید اختیاری باشد اما در دین معمولا گفته میشود چون شارع مقدس میگوید، انجام میدهیم. دسته دیگری هم معتقدند اخلاق از سنخ امور عقلانی است و اثباتپذیری آن مرهون خودش است و مرهون امر بیرونی نیست اما امور دینی تسلیم و تقلیدپذیرند و نتیجه میگیرند امر دینی نمیتواند امری اخلاقی باشد.
رییس سابق مرکز اسلامی هامبورگ آلمان با اشاره به اعتقاد برخی متفکران اسلامی درباره پیوند دین و اخلاق، گفت: از موضع دین سخنان زیادی در اینباره بیان شده که مهمترین آن این است که اخلاق با تعریف فوق امری انسانی و بشری است که نسبی است اما دین در نسبت با وجود حضرت حق که مطلق است، شکل میگیرد و چنین نتیجهگیری میکنند که مطلق کجا و نسبی کجا و باز چنین نتیجه میگیرند که دین و اخلاق ماهیتا با هم سنخیتی ندارند.
وی ادامه داد: پس دو گروه از دو زاویه پیوند دین و اخلاق را نفی میکنند و در نتیجه دینی بودن اخلاق را نفی میکنند اما اخلاق دینی را نفی نمیکنند. به بیان دیگر اینان معتقدند دین لزوما با اخلاق نسبتی ندارد بلکه در برخی جاها با هم تلاقی دارند، در برخی جاها با هم اصلا تلاقی ندارند و در برخی جاها گاهی تلاقی داشته و گاهی هیچ تلاقی با هم ندارند.
آیتالله حسینی قائممقامی سپس به تبیین پیوند اخلاق و دین از موضع قرآن و دیدگاه اهل بیت (ع) پرداخت و افزود: فهم این رابطه و پیوند آن، همان حبلاللهی است که اگر به آن چنگ زده شود از بسیاری انحرافات جلوگیری میشود. «توحید» یک باور مطلق و یک اصل عقلی و معیاری است و تنها یک باور فکری و قلبی نیست. تمام تلاش معصومان (ع) و اهل معرفت این بوده که توحید را به مثابه معیار به جامعه معرفی کنند. مسیحیت، یهودیت، بودا، زرتشت، کانت، سقراط، افلاطون، اُپانیشادها و فلاسفه هندی هم از توحید سخن گفتهاند اما توحید نابی که در پرتو ذلال تجلی ذات احدی تنها در وحی قرآنی و در قلب ختمی مرتبت ظهور پیدا کرده است که به آن توحید معیاری و عینی گفته میشود.
این عالم دینی متذکر شد: اگر توحید عینی را نشناسیم روح اسلام و قرآن و روح مسلمانی به معنای خاص آن را درک نکردهایم. منظور قرآن از اخلاق، توحید عینی و توحید احدی است. کسی که توحید واحدی را قبول دارد برداشتش از جهان و زندگی با کسی که توحید احدی را قبول دارد بسیار متفاوت است. در توحید احدی و عینی اصلا دوگانگی در جهان هستی وجود ندارد به معنای دیگر دوگانگی در جهان هستی اصالت ندارد.
رییس سابق مرکز اسلامی هامبورگ آلمان افزود: در توحید احدی، کثرت وجود دارد و منشاء اثر است و عینیت دارد. کثرت در وحدت و وحدت در کثرت وجود دارد اما اثر اصلی با وحدت و توحید است. اخلاق و دین هر دو وجود دارند و اثر خود را هم میگذارند اما کثرت (اخلاق) و وحدت دو وجود بیگانه از هم نیستند. پس اخلاق به معنای بیان شده را انسان درک میکند و مثلا دروغ گفتن خوب دانسته نمیشود بیآنکه به خارج از ارزش ذاتی آن اهاله شود اما این داوری و منشاء آن از کجا آمده است؟ منشاء آن «وجود» است. منشاء امر اخلاقی، درکی است که انسان از وجود خودش دارد. وقتی انسانی خودش را درک میکند در عین حال اخلاق را هم درک میکند.
آیتالله حسینی قائممقامی متذکر شد: مسلمانان اصل وجود را که منشاء اخلاق است را منشاء اخلاق میدانند و اصلا فرق مسلمانان و سایر مذاهب در همین است. این هدایتی است که در ذات وجود است. این دین از کیست؟ از خدای شارع یا خدای خالق؟ که پاسخ خدای شارع است. آیا خدای شارع مقابل خدای خالق است و این دو با هم دوگانگی دارند؟ تمام تلاش انبیاء این است که بگویند خدای خالق همان خدای شارع است. در نگاه دیندارانه نمیشود اخلاق حتی در موارد جزیی هم در تضاد با دین قرار بگیرد در عین حال دین نیز هرگز نمیتواند سخنی بگوید که در تضاد با اخلاق باشد.
این عالم دینی تصریح کرد: انسانهایی که از این منظر توحید را نگاه میکنند، نگاهشان بسیار متفات میشود. توحیدگرایان معتقدند اخلاق محصول خدای شارع است. خدای شارع به زبان قرآن «ربالعالمین» است. «رب» یعنی «پرورنده» نه «ایجاد کننده» یعنی چیزی باید باشد که پرورش دهنده، رشد دهنده و تکمیل کنندهای آن را رشد دهد. دین پرورشدهنده، رشد دهنده و تکمیل کننده را «اخلاق» میداند. چیزی که دفائن عقول را شکوفا میکند و به کمال میرساند، اخلاق و مکارم اخلاق است اما این مسئله چگونه اتفاق میافتد؟
رییس سابق مرکز اسلامی هامبورگ آلمان ادامه داد: اولا، از منظر توحید قرآنی، اخلاق سه وجه پیدا میکند. اخلاق انسانی که منشاء آن وجود و فطرت است یعنی درکی که هر انسان از وجود خود و نسبتهایی که با وجود خودش دارد معنا مییابد. دوما، اخلاق توحیدی و توحید شهودی و واحدی که در ادیان غیرختمی ظهور دارد. این توحید مبتنی بر درک وجود در ساحت واحدیت و وجود مطلق است. وجود مطلق یعنی «وجود جمعی» به بیان دیگر هر وجودی که خارج از وجود «من» باشد وجود مطلق گفته میشود.
وی افزود: در این برداشت از توحید انسان به سمت الله در حرکت است اما در این مرحله متوقف نیست و مکارم اخلاق و متممات مکارم اخلاق را سیر میکند مشروط به درک وجود احدیت. مرحوم آیتالله طباطبایی «الله اکبر» را اختصاصیِ وحی احدی میدانند که قابل توصیف نیست. این نگاه منشاء اخلاق و خصوصیت زندگی انسانی را در خود دارد.
آیتالله حسینی قائممقامی با طرح این پرسش که این برداشت چه تاثیر و خصوصیتی در زندگی انسان خواهد داشت، گفت: اتفاقی که در ساحت دین میافتد این است که «اخلاق» تولید خیر و حسنه میکند اما اخلاق توحیدی تولید عمل صالح میکند. عمل صالح بسیار پر نکته و با ویژگیهای بسیار وسیع است. خلاصه آنکه عمل صالح محصول جمعی شدن و بسط وجودی انسان است. نسبت عمل صالح در ارتباطات اجتماعی، سیاست و بازار آشکار میشود. عمل صالح اصلا یک عمل سیاسی است.
این عالم دینی یادآور شد: در بحث اخلاق گفتیم درک از خود و متممات خود که در اینجا منظور «درک جمعی» است. اگر کانت این نکته را درک میکرد دچار اشتباه نمیشد.
رییس سابق مرکز اسلامی هامبورگ آلمان با تبیین معنای عمل سیاسی، گفت: عمل سیاسی یعنی عملی که در نسبت با حیات سیاسی که در نسبت با دیگران رخ میدهد. عمل صالح باید در پیریزی یک جامعه مطلوب، خودش را نشان دهد. این سیاست محصول سیر چهارم یعنی سیر من الخلق الی الحق است. عمل صالح محصول یک وجود بسط یافته و محصول حقیقت محمدیه و انسان کامل است. با این توضیح در عصر ائمه اطهار و در عصر امام زمان (عج) هیچ انسانی سیاسیتر از حضرات معصومین نبوده است.
وی با بیان اینکه اگر سیاست نباشد، عمل صالح اصلا امکان ظهور پیدا نمیکند، گفت: ائمه اطهار(ع) ابرسیاستمداران تاریخ بشریت هستند و به همین دلیل است که امام عصر(عج) صلاحیت مدیریت جهانی را دارند.
آیتالله حسینی قائممقامی متذکر شد: به میزانی که بتوانیم تولید عمل صالح کنیم، سیاسی هستیم بنابراین سیاستمان باید محصول توحید آن هم توحید احدی و واحدی باشد.
این عالم دینی با طرح این پرسش که چرا عرفان اسلامی را عرفان درونگرا میگویند در حالی که محور این عرفان، انسان کامل است پس تکلیف جامعه کامل چه میشود، گفت: انسان کامل، انسان بسط یافته است که در عین کثرت وحدت دارد و در عین وحدت کثرت دارد.